
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تمرین «ولایت فقیه» در دوران امامت امام عسکری
حجتالاسلام والمسلمین دکتر رفیعی در گفتوگو با «حرم» توضیح داد
صالحبنوصیف، زندانبان مخوفترین زندان نظامی حکومت عباسی در روایتی میگوید: «یک روز قاصدی از جانب معتمد عباسی به زندان آمد درحالی که حامل یک زندانی بود. قاصد در وصف او گفت که وی امامِ بنیهاشم است و خلیفه سفارش کرده که آزار این مرد باید در اولویت امور زندانبانان باشد. اطاعت کردم و دو تن از مخوفترین شکنجهگران خود را بر آن مرد گماردم اما پس از چندی هر دو تبدیل به مریدان آن مرد شدند و طولی نکشید که همه زندانبانان ارادتمند او شدند.
بعدها وقتی درباره او جستوجو کردم، دانستم که نامش حسنبنعلی است و مردم به او «ابنالرضا» میگویند. از آن پس، بسیار به هاشمیان غبطه میخوردم که چنین مردی پیشوایشان است.» در آستانه فرا رسیدن سالروز ولادت یازدهمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، امام حسن عسکری«ع» پای صحبتهای حجتالاسلام والمسلمین دکتر ناصر رفیعی نشستهایم تا درباره سیرۀ مبارزاتی و سیاسی آن امام معصوم بیشتر بدانیم.
نویسنده : مرتضی محمدپور
به نظر میرسد که بدون توجه به زمینهسازیهای اجتماعی و فرهنگی امام حسن عسکری«ع»، پرداختن به موضوع مهدویت غیرممکن باشد. اساساً امام حسن عسکری«ع» چه نقشی در این ماجرا داشتند؟
در تاریخ امامت شاهد این هستیم که فراهم کردن زمینه اجتماعی و فرهنگی برای امام بعدی، یکی از رسالتهای هر امام معصوم بوده است اما درباره امام عسکری«ع» این موضوع تبدیل به رسالت اصلی امامت ایشان شد و در حقیقت سیرۀ امام عسکری«ع»، ذوب در امامت امام زمان«عج» است. اساساً به تعبیر بنده، سیره امام عسکری«ع» و امام زمان«عج» بیش از هر دو معصوم متوالی دیگری به یکدیگر پیوند خورده است.
اگر شما بر تاریخنگاریها و روایاتی که از شیوۀ زندگانی امام عسکری«ع» گفته شده، مروری داشته باشید، بروشنی میتوانید مشاهده کنید که علیرغم فعالیتهای اجتماعی و سیاسی امام، عمدۀ تمرکز ایشان بر باطل کردن مکر و توطئه کسانی است که با اطلاع از وعدههای صادق انبیای الهی و امامان پیشین درباره منجی موعود، سعی در قتل امام عسکری و فرزند ایشان امام زمان«عج» داشتند. بنابراین به تعبیر بنده، اگر شاخصترین سرمایه تبلیغی ما از سیره هر امام مربوط به خودِ آن امام باشد، درباره امام عسکری«ع» این وضع کاملاً متفاوت است و سرمایه تبلیغی ما از ایشان، محافظت پیوسته و شبانهروزی از منجی آخرالزمانی شیعیان است که دلیل بعثت پیامبران الهی و امامت امامان در طول تاریخ بود و اگر توطئههای گوناگون معتز، مهتدی و معتمد (خلفای عباسی همعصر با امام حسن عسکری«ع») کارگر میافتاد، پس از امام عسکری«ع» دیگر زمین از حجت خدا خالی میماند، لذا با این استدلال، متوجه هستیم که امام تمام زندگی خود را وقف حراست از میراث جبهه حق یعنی وجود نازنین امام عصر«ارواحنا فداه» کرده بود. بد نیست بدانید که امروزه یکی از ملاکهای عالمان رجال درباره صحتسنجی احادیث عسکری این است که توصیه ایشان درباره امام زمان«عج» در متن حدیث ذکر شده یا خیر که اگر ذکر نشده باشد، حدیث جعلی است چون براساس منقولات مشهور، غیرممکن بوده که امام عسکری«ع» در دیداری باشد و درباره وصایت امام زمان«عج» پس از خود سخن نگفته باشد!
در جایی گفته بودید که احادیث عسکری از نظر تعداد کمتر از احادیث امامان دیگر است. چرا؟ به نظر شما، اساساً دلیل آشنایی کمتر مردم با سیرۀ امامانی همچون امام حسن عسکری«ع» چیست؟
واقعیت این است که زندگی هر انسانی نقاط پر فراز و نشیب بسیاری دارد و شجره طیبه امامت در طول 250 سال حضور خود در بین مردم، به تبع زندگی یک انسان 250 ساله لحظات پر افت و خیزی را تجربه کرده است. این انسان هدایتگر در سال 61 هجری شمشیر به دست میگیرد و در کربلا حماسههای جاودان خلق میکند و همین انسان در زمان دیگری در طوس، پیچیدهترین نیرنگهای سیاستمداران حکومتی را ناکام میگذارد لذا به تبع تفاوت زمانها، باید درک کنیم که سیره مبارزاتی اهل بیت«علیهمالسلام» نیز باهم متفاوت بوده و اگر چه چهارده معصوم همه انوار الهی هستند اما به دلیل ظرف ادراکی ما در این دوران، نور امامانی همچون امیرمؤمنان یا حضرت اباعبدالله یا امام هشتم«ع» بیشتر به چشم آمده است. اگر ما مظلومیت غمانگیز این امام را شاهد هستیم، به دلیل این است که مکر و نیرنگ جبهه استکبار و استبداد در دوران امامت امام عسکری«ع» در حالت اتمّ قدرت و شدت عمل در طول تاریخ بود و تنها ماندن ایشان در برابر این هجمهها با وجود امانتداری از امانت عظیمی همچون امام زمان«عج» باعث شده تا روایات و احادیثی که از ایشان به دست ما رسیده، در مقایسه با امامان پیشین از نظر تعداد بسیار محدودتر باشد؛ ضمن اینکه به دلیل سانسور و خفقان شدید عباسیان، هنوز بسیاری از این احادیث از نظر رجالیون جای بحث و واقعیتسنجی دارد.
اگرچه شرایط سیاسی و حکومتی در زمان امام حسن عسکری «ع» برایمان روشن است اما درباره وضعیت جامعه اسلامی و عموم مردم کمتر صحبت شده است. در اینباره برایمان توضیح دهید که شیعیان چه جایگاهی در بین مسلمانان داشتند؟
اتفاقاً این موضوع یکی از مسائلی است که با وجود منابع پژوهشی و تاریخی فراوان درباره آن، مورد غفلت منبریهای ما قرار گرفته است. بنده اینجا به بعضی از این سرفصلها اشاره میکنم که شاید برای شما و خوانندگان این گفتوگو جذاب باشد. ابتدائاً بگویم که اگر چه در منبرها از خفقان و اختناق خلفای عباسی در زمان امامت امام عسکری«ع» بسیار گفته شده اما در مقابل بد نیست بدانید که پس از ایام امامت امام جواد و امام هادی«علیهماالسلام» که شیعه در فشار و محدودیتهای بسیار بود، از زمان امامت امام عسکری«ع» بتدریج شاهد گسترش قدرت و جمعیت جامعه شیعیان در نقاط مختلف بلاد اسلامی هستیم به گونهای که در آفریقا، برای اولین بار شیعیان دست به تبلیغ و نشر معارف تشیع زدند و در ایران هم به دلیل مجاهدتهای علما و شخصیتهای بزرگواری همچون شیخ بهایی، شیعیان وارد بخشهای مختلف حکومتی شدند و «پایتختی جهان تشیع» هم برای نخستین بار در این ایام به ایران اطلاق شد. با اطلاع از این توفیقات، در گام دوم باید تبیین شود که این ثبات و توسعه با چه ابزاری محقق شد. امام عسکری«ع» احیاکننده نظام اجتماعی مدون در درون جامعه شیعه بود؛ نظامی که در آن شیعه به دلایلی به معصوم دسترسی ندارد اما منصوبان معصوم و نمایندگان ایشان مسئولیت رفع مشکلات جامعه شیعیان را برعهده دارند. شاخصترین رفتار سیاسی در سیره امام عسکری«ع»، عادت دادن محبان اهل بیت«علیهمالسلام» به دوری از امام معصوم و جا انداختن لزوم پیروی از یک صدای واحد و عالِم در عرصه رهبری نظام اجتماعی بود. از این موضوع در فقه سیاسی به عنوان «نظریه وکالت» یاد میشود که ولایت فقیه از این بحث ریشه میگیرد.
پس به همین دلیل در عصر غیبت صغرا شاهد اطاعتپذیری بالای شیعیان از نواب اربعه امام زمان «عج» هستیم. درست است؟
دقیقاً! در واقع امام عسکری«ع» با احیای نظام وکالت در بین شیعیان و تعیین فرستادهای در هر جمعیت شیعه که در بلاد اسلامی زندگی میکردند، شیعیان را به این موضوع عادت داد که در غیاب یک معصوم دچار فروپاشی و تفرقه نشوند و اطاعت از نایب امام خود را به عنوان راهی برای حفظ ثبات و امنیت خود به رسمیت بشناسند و به همین دلیل، مشاهده میکنیم که مردم در برابر نیابت نواب خاص امام عصر «ارواحنا فداه» طغیانگری نکردند. البته این را بگوییم که این نظام از زمان امام صادق«ع» ایجاد شده بود و در دوران امامت امام رضا«ع» به اوج خود رسید اما پس از شهادت ایشان، به دلایلی دچار تزلزل و فروپاشی شد. در انتها اجازه بدهید یک کتاب در این باره به شما معرفی کنم که با زبان روان و مستدل به همین بحث میپردازد. در فصل سوم کتاب «فقه سیاسی امام خمینی» (انتشارات عروج) تحلیل میشود که نظریه ولایت فقیه با وجود سبقهای که در تعریف و تبیین دارد، در زمان امام عسکری«ع» به بلوغ عملی رسید و شیعیان نه به صورت خاص و محدود بلکه به صورت عام و همگانی به چشم دیدند که اگر معصوم در دسترس نیست، از یک فقیه عالم و مدبر تبعیت کنند تا از آسیب بدخواهان و معاندان مصون بمانند.
از خداوند متعال مسئلت داریم که رهبر معظم انقلاب را در پناه خود حفظ کند و تا کیان و اقتدار جامعه ما محفوظ بماند و پرچم بعثت انبیا و امامت اهل بیت «علیهمالسلام» با ید باکفایت ایشان به امام زمان«عج» تحویل شود.
در تاریخ امامت شاهد این هستیم که فراهم کردن زمینه اجتماعی و فرهنگی برای امام بعدی، یکی از رسالتهای هر امام معصوم بوده است اما درباره امام عسکری«ع» این موضوع تبدیل به رسالت اصلی امامت ایشان شد و در حقیقت سیرۀ امام عسکری«ع»، ذوب در امامت امام زمان«عج» است. اساساً به تعبیر بنده، سیره امام عسکری«ع» و امام زمان«عج» بیش از هر دو معصوم متوالی دیگری به یکدیگر پیوند خورده است.
اگر شما بر تاریخنگاریها و روایاتی که از شیوۀ زندگانی امام عسکری«ع» گفته شده، مروری داشته باشید، بروشنی میتوانید مشاهده کنید که علیرغم فعالیتهای اجتماعی و سیاسی امام، عمدۀ تمرکز ایشان بر باطل کردن مکر و توطئه کسانی است که با اطلاع از وعدههای صادق انبیای الهی و امامان پیشین درباره منجی موعود، سعی در قتل امام عسکری و فرزند ایشان امام زمان«عج» داشتند. بنابراین به تعبیر بنده، اگر شاخصترین سرمایه تبلیغی ما از سیره هر امام مربوط به خودِ آن امام باشد، درباره امام عسکری«ع» این وضع کاملاً متفاوت است و سرمایه تبلیغی ما از ایشان، محافظت پیوسته و شبانهروزی از منجی آخرالزمانی شیعیان است که دلیل بعثت پیامبران الهی و امامت امامان در طول تاریخ بود و اگر توطئههای گوناگون معتز، مهتدی و معتمد (خلفای عباسی همعصر با امام حسن عسکری«ع») کارگر میافتاد، پس از امام عسکری«ع» دیگر زمین از حجت خدا خالی میماند، لذا با این استدلال، متوجه هستیم که امام تمام زندگی خود را وقف حراست از میراث جبهه حق یعنی وجود نازنین امام عصر«ارواحنا فداه» کرده بود. بد نیست بدانید که امروزه یکی از ملاکهای عالمان رجال درباره صحتسنجی احادیث عسکری این است که توصیه ایشان درباره امام زمان«عج» در متن حدیث ذکر شده یا خیر که اگر ذکر نشده باشد، حدیث جعلی است چون براساس منقولات مشهور، غیرممکن بوده که امام عسکری«ع» در دیداری باشد و درباره وصایت امام زمان«عج» پس از خود سخن نگفته باشد!
در جایی گفته بودید که احادیث عسکری از نظر تعداد کمتر از احادیث امامان دیگر است. چرا؟ به نظر شما، اساساً دلیل آشنایی کمتر مردم با سیرۀ امامانی همچون امام حسن عسکری«ع» چیست؟
واقعیت این است که زندگی هر انسانی نقاط پر فراز و نشیب بسیاری دارد و شجره طیبه امامت در طول 250 سال حضور خود در بین مردم، به تبع زندگی یک انسان 250 ساله لحظات پر افت و خیزی را تجربه کرده است. این انسان هدایتگر در سال 61 هجری شمشیر به دست میگیرد و در کربلا حماسههای جاودان خلق میکند و همین انسان در زمان دیگری در طوس، پیچیدهترین نیرنگهای سیاستمداران حکومتی را ناکام میگذارد لذا به تبع تفاوت زمانها، باید درک کنیم که سیره مبارزاتی اهل بیت«علیهمالسلام» نیز باهم متفاوت بوده و اگر چه چهارده معصوم همه انوار الهی هستند اما به دلیل ظرف ادراکی ما در این دوران، نور امامانی همچون امیرمؤمنان یا حضرت اباعبدالله یا امام هشتم«ع» بیشتر به چشم آمده است. اگر ما مظلومیت غمانگیز این امام را شاهد هستیم، به دلیل این است که مکر و نیرنگ جبهه استکبار و استبداد در دوران امامت امام عسکری«ع» در حالت اتمّ قدرت و شدت عمل در طول تاریخ بود و تنها ماندن ایشان در برابر این هجمهها با وجود امانتداری از امانت عظیمی همچون امام زمان«عج» باعث شده تا روایات و احادیثی که از ایشان به دست ما رسیده، در مقایسه با امامان پیشین از نظر تعداد بسیار محدودتر باشد؛ ضمن اینکه به دلیل سانسور و خفقان شدید عباسیان، هنوز بسیاری از این احادیث از نظر رجالیون جای بحث و واقعیتسنجی دارد.
اگرچه شرایط سیاسی و حکومتی در زمان امام حسن عسکری «ع» برایمان روشن است اما درباره وضعیت جامعه اسلامی و عموم مردم کمتر صحبت شده است. در اینباره برایمان توضیح دهید که شیعیان چه جایگاهی در بین مسلمانان داشتند؟
اتفاقاً این موضوع یکی از مسائلی است که با وجود منابع پژوهشی و تاریخی فراوان درباره آن، مورد غفلت منبریهای ما قرار گرفته است. بنده اینجا به بعضی از این سرفصلها اشاره میکنم که شاید برای شما و خوانندگان این گفتوگو جذاب باشد. ابتدائاً بگویم که اگر چه در منبرها از خفقان و اختناق خلفای عباسی در زمان امامت امام عسکری«ع» بسیار گفته شده اما در مقابل بد نیست بدانید که پس از ایام امامت امام جواد و امام هادی«علیهماالسلام» که شیعه در فشار و محدودیتهای بسیار بود، از زمان امامت امام عسکری«ع» بتدریج شاهد گسترش قدرت و جمعیت جامعه شیعیان در نقاط مختلف بلاد اسلامی هستیم به گونهای که در آفریقا، برای اولین بار شیعیان دست به تبلیغ و نشر معارف تشیع زدند و در ایران هم به دلیل مجاهدتهای علما و شخصیتهای بزرگواری همچون شیخ بهایی، شیعیان وارد بخشهای مختلف حکومتی شدند و «پایتختی جهان تشیع» هم برای نخستین بار در این ایام به ایران اطلاق شد. با اطلاع از این توفیقات، در گام دوم باید تبیین شود که این ثبات و توسعه با چه ابزاری محقق شد. امام عسکری«ع» احیاکننده نظام اجتماعی مدون در درون جامعه شیعه بود؛ نظامی که در آن شیعه به دلایلی به معصوم دسترسی ندارد اما منصوبان معصوم و نمایندگان ایشان مسئولیت رفع مشکلات جامعه شیعیان را برعهده دارند. شاخصترین رفتار سیاسی در سیره امام عسکری«ع»، عادت دادن محبان اهل بیت«علیهمالسلام» به دوری از امام معصوم و جا انداختن لزوم پیروی از یک صدای واحد و عالِم در عرصه رهبری نظام اجتماعی بود. از این موضوع در فقه سیاسی به عنوان «نظریه وکالت» یاد میشود که ولایت فقیه از این بحث ریشه میگیرد.
پس به همین دلیل در عصر غیبت صغرا شاهد اطاعتپذیری بالای شیعیان از نواب اربعه امام زمان «عج» هستیم. درست است؟
دقیقاً! در واقع امام عسکری«ع» با احیای نظام وکالت در بین شیعیان و تعیین فرستادهای در هر جمعیت شیعه که در بلاد اسلامی زندگی میکردند، شیعیان را به این موضوع عادت داد که در غیاب یک معصوم دچار فروپاشی و تفرقه نشوند و اطاعت از نایب امام خود را به عنوان راهی برای حفظ ثبات و امنیت خود به رسمیت بشناسند و به همین دلیل، مشاهده میکنیم که مردم در برابر نیابت نواب خاص امام عصر «ارواحنا فداه» طغیانگری نکردند. البته این را بگوییم که این نظام از زمان امام صادق«ع» ایجاد شده بود و در دوران امامت امام رضا«ع» به اوج خود رسید اما پس از شهادت ایشان، به دلایلی دچار تزلزل و فروپاشی شد. در انتها اجازه بدهید یک کتاب در این باره به شما معرفی کنم که با زبان روان و مستدل به همین بحث میپردازد. در فصل سوم کتاب «فقه سیاسی امام خمینی» (انتشارات عروج) تحلیل میشود که نظریه ولایت فقیه با وجود سبقهای که در تعریف و تبیین دارد، در زمان امام عسکری«ع» به بلوغ عملی رسید و شیعیان نه به صورت خاص و محدود بلکه به صورت عام و همگانی به چشم دیدند که اگر معصوم در دسترس نیست، از یک فقیه عالم و مدبر تبعیت کنند تا از آسیب بدخواهان و معاندان مصون بمانند.
از خداوند متعال مسئلت داریم که رهبر معظم انقلاب را در پناه خود حفظ کند و تا کیان و اقتدار جامعه ما محفوظ بماند و پرچم بعثت انبیا و امامت اهل بیت «علیهمالسلام» با ید باکفایت ایشان به امام زمان«عج» تحویل شود.

تعداد بازدید : 6
تمرین «ولایت فقیه» در دوران امامت امام عسکری
حجتالاسلام والمسلمین دکتر رفیعی در گفتوگو با «حرم» توضیح داد
صالحبنوصیف، زندانبان مخوفترین زندان نظامی حکومت عباسی در روایتی میگوید: «یک روز قاصدی از جانب معتمد عباسی به زندان آمد درحالی که حامل یک زندانی بود. قاصد در وصف او گفت که وی امامِ بنیهاشم است و خلیفه سفارش کرده که آزار این مرد باید در اولویت امور زندانبانان باشد. اطاعت کردم و دو تن از مخوفترین شکنجهگران خود را بر آن مرد گماردم اما پس از چندی هر دو تبدیل به مریدان آن مرد شدند و طولی نکشید که همه زندانبانان ارادتمند او شدند.
بعدها وقتی درباره او جستوجو کردم، دانستم که نامش حسنبنعلی است و مردم به او «ابنالرضا» میگویند. از آن پس، بسیار به هاشمیان غبطه میخوردم که چنین مردی پیشوایشان است.» در آستانه فرا رسیدن سالروز ولادت یازدهمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، امام حسن عسکری«ع» پای صحبتهای حجتالاسلام والمسلمین دکتر ناصر رفیعی نشستهایم تا درباره سیرۀ مبارزاتی و سیاسی آن امام معصوم بیشتر بدانیم.
نویسنده : مرتضی محمدپور
به نظر میرسد که بدون توجه به زمینهسازیهای اجتماعی و فرهنگی امام حسن عسکری«ع»، پرداختن به موضوع مهدویت غیرممکن باشد. اساساً امام حسن عسکری«ع» چه نقشی در این ماجرا داشتند؟
در تاریخ امامت شاهد این هستیم که فراهم کردن زمینه اجتماعی و فرهنگی برای امام بعدی، یکی از رسالتهای هر امام معصوم بوده است اما درباره امام عسکری«ع» این موضوع تبدیل به رسالت اصلی امامت ایشان شد و در حقیقت سیرۀ امام عسکری«ع»، ذوب در امامت امام زمان«عج» است. اساساً به تعبیر بنده، سیره امام عسکری«ع» و امام زمان«عج» بیش از هر دو معصوم متوالی دیگری به یکدیگر پیوند خورده است.
اگر شما بر تاریخنگاریها و روایاتی که از شیوۀ زندگانی امام عسکری«ع» گفته شده، مروری داشته باشید، بروشنی میتوانید مشاهده کنید که علیرغم فعالیتهای اجتماعی و سیاسی امام، عمدۀ تمرکز ایشان بر باطل کردن مکر و توطئه کسانی است که با اطلاع از وعدههای صادق انبیای الهی و امامان پیشین درباره منجی موعود، سعی در قتل امام عسکری و فرزند ایشان امام زمان«عج» داشتند. بنابراین به تعبیر بنده، اگر شاخصترین سرمایه تبلیغی ما از سیره هر امام مربوط به خودِ آن امام باشد، درباره امام عسکری«ع» این وضع کاملاً متفاوت است و سرمایه تبلیغی ما از ایشان، محافظت پیوسته و شبانهروزی از منجی آخرالزمانی شیعیان است که دلیل بعثت پیامبران الهی و امامت امامان در طول تاریخ بود و اگر توطئههای گوناگون معتز، مهتدی و معتمد (خلفای عباسی همعصر با امام حسن عسکری«ع») کارگر میافتاد، پس از امام عسکری«ع» دیگر زمین از حجت خدا خالی میماند، لذا با این استدلال، متوجه هستیم که امام تمام زندگی خود را وقف حراست از میراث جبهه حق یعنی وجود نازنین امام عصر«ارواحنا فداه» کرده بود. بد نیست بدانید که امروزه یکی از ملاکهای عالمان رجال درباره صحتسنجی احادیث عسکری این است که توصیه ایشان درباره امام زمان«عج» در متن حدیث ذکر شده یا خیر که اگر ذکر نشده باشد، حدیث جعلی است چون براساس منقولات مشهور، غیرممکن بوده که امام عسکری«ع» در دیداری باشد و درباره وصایت امام زمان«عج» پس از خود سخن نگفته باشد!
در جایی گفته بودید که احادیث عسکری از نظر تعداد کمتر از احادیث امامان دیگر است. چرا؟ به نظر شما، اساساً دلیل آشنایی کمتر مردم با سیرۀ امامانی همچون امام حسن عسکری«ع» چیست؟
واقعیت این است که زندگی هر انسانی نقاط پر فراز و نشیب بسیاری دارد و شجره طیبه امامت در طول 250 سال حضور خود در بین مردم، به تبع زندگی یک انسان 250 ساله لحظات پر افت و خیزی را تجربه کرده است. این انسان هدایتگر در سال 61 هجری شمشیر به دست میگیرد و در کربلا حماسههای جاودان خلق میکند و همین انسان در زمان دیگری در طوس، پیچیدهترین نیرنگهای سیاستمداران حکومتی را ناکام میگذارد لذا به تبع تفاوت زمانها، باید درک کنیم که سیره مبارزاتی اهل بیت«علیهمالسلام» نیز باهم متفاوت بوده و اگر چه چهارده معصوم همه انوار الهی هستند اما به دلیل ظرف ادراکی ما در این دوران، نور امامانی همچون امیرمؤمنان یا حضرت اباعبدالله یا امام هشتم«ع» بیشتر به چشم آمده است. اگر ما مظلومیت غمانگیز این امام را شاهد هستیم، به دلیل این است که مکر و نیرنگ جبهه استکبار و استبداد در دوران امامت امام عسکری«ع» در حالت اتمّ قدرت و شدت عمل در طول تاریخ بود و تنها ماندن ایشان در برابر این هجمهها با وجود امانتداری از امانت عظیمی همچون امام زمان«عج» باعث شده تا روایات و احادیثی که از ایشان به دست ما رسیده، در مقایسه با امامان پیشین از نظر تعداد بسیار محدودتر باشد؛ ضمن اینکه به دلیل سانسور و خفقان شدید عباسیان، هنوز بسیاری از این احادیث از نظر رجالیون جای بحث و واقعیتسنجی دارد.
اگرچه شرایط سیاسی و حکومتی در زمان امام حسن عسکری «ع» برایمان روشن است اما درباره وضعیت جامعه اسلامی و عموم مردم کمتر صحبت شده است. در اینباره برایمان توضیح دهید که شیعیان چه جایگاهی در بین مسلمانان داشتند؟
اتفاقاً این موضوع یکی از مسائلی است که با وجود منابع پژوهشی و تاریخی فراوان درباره آن، مورد غفلت منبریهای ما قرار گرفته است. بنده اینجا به بعضی از این سرفصلها اشاره میکنم که شاید برای شما و خوانندگان این گفتوگو جذاب باشد. ابتدائاً بگویم که اگر چه در منبرها از خفقان و اختناق خلفای عباسی در زمان امامت امام عسکری«ع» بسیار گفته شده اما در مقابل بد نیست بدانید که پس از ایام امامت امام جواد و امام هادی«علیهماالسلام» که شیعه در فشار و محدودیتهای بسیار بود، از زمان امامت امام عسکری«ع» بتدریج شاهد گسترش قدرت و جمعیت جامعه شیعیان در نقاط مختلف بلاد اسلامی هستیم به گونهای که در آفریقا، برای اولین بار شیعیان دست به تبلیغ و نشر معارف تشیع زدند و در ایران هم به دلیل مجاهدتهای علما و شخصیتهای بزرگواری همچون شیخ بهایی، شیعیان وارد بخشهای مختلف حکومتی شدند و «پایتختی جهان تشیع» هم برای نخستین بار در این ایام به ایران اطلاق شد. با اطلاع از این توفیقات، در گام دوم باید تبیین شود که این ثبات و توسعه با چه ابزاری محقق شد. امام عسکری«ع» احیاکننده نظام اجتماعی مدون در درون جامعه شیعه بود؛ نظامی که در آن شیعه به دلایلی به معصوم دسترسی ندارد اما منصوبان معصوم و نمایندگان ایشان مسئولیت رفع مشکلات جامعه شیعیان را برعهده دارند. شاخصترین رفتار سیاسی در سیره امام عسکری«ع»، عادت دادن محبان اهل بیت«علیهمالسلام» به دوری از امام معصوم و جا انداختن لزوم پیروی از یک صدای واحد و عالِم در عرصه رهبری نظام اجتماعی بود. از این موضوع در فقه سیاسی به عنوان «نظریه وکالت» یاد میشود که ولایت فقیه از این بحث ریشه میگیرد.
پس به همین دلیل در عصر غیبت صغرا شاهد اطاعتپذیری بالای شیعیان از نواب اربعه امام زمان «عج» هستیم. درست است؟
دقیقاً! در واقع امام عسکری«ع» با احیای نظام وکالت در بین شیعیان و تعیین فرستادهای در هر جمعیت شیعه که در بلاد اسلامی زندگی میکردند، شیعیان را به این موضوع عادت داد که در غیاب یک معصوم دچار فروپاشی و تفرقه نشوند و اطاعت از نایب امام خود را به عنوان راهی برای حفظ ثبات و امنیت خود به رسمیت بشناسند و به همین دلیل، مشاهده میکنیم که مردم در برابر نیابت نواب خاص امام عصر «ارواحنا فداه» طغیانگری نکردند. البته این را بگوییم که این نظام از زمان امام صادق«ع» ایجاد شده بود و در دوران امامت امام رضا«ع» به اوج خود رسید اما پس از شهادت ایشان، به دلایلی دچار تزلزل و فروپاشی شد. در انتها اجازه بدهید یک کتاب در این باره به شما معرفی کنم که با زبان روان و مستدل به همین بحث میپردازد. در فصل سوم کتاب «فقه سیاسی امام خمینی» (انتشارات عروج) تحلیل میشود که نظریه ولایت فقیه با وجود سبقهای که در تعریف و تبیین دارد، در زمان امام عسکری«ع» به بلوغ عملی رسید و شیعیان نه به صورت خاص و محدود بلکه به صورت عام و همگانی به چشم دیدند که اگر معصوم در دسترس نیست، از یک فقیه عالم و مدبر تبعیت کنند تا از آسیب بدخواهان و معاندان مصون بمانند.
از خداوند متعال مسئلت داریم که رهبر معظم انقلاب را در پناه خود حفظ کند و تا کیان و اقتدار جامعه ما محفوظ بماند و پرچم بعثت انبیا و امامت اهل بیت «علیهمالسلام» با ید باکفایت ایشان به امام زمان«عج» تحویل شود.
در تاریخ امامت شاهد این هستیم که فراهم کردن زمینه اجتماعی و فرهنگی برای امام بعدی، یکی از رسالتهای هر امام معصوم بوده است اما درباره امام عسکری«ع» این موضوع تبدیل به رسالت اصلی امامت ایشان شد و در حقیقت سیرۀ امام عسکری«ع»، ذوب در امامت امام زمان«عج» است. اساساً به تعبیر بنده، سیره امام عسکری«ع» و امام زمان«عج» بیش از هر دو معصوم متوالی دیگری به یکدیگر پیوند خورده است.
اگر شما بر تاریخنگاریها و روایاتی که از شیوۀ زندگانی امام عسکری«ع» گفته شده، مروری داشته باشید، بروشنی میتوانید مشاهده کنید که علیرغم فعالیتهای اجتماعی و سیاسی امام، عمدۀ تمرکز ایشان بر باطل کردن مکر و توطئه کسانی است که با اطلاع از وعدههای صادق انبیای الهی و امامان پیشین درباره منجی موعود، سعی در قتل امام عسکری و فرزند ایشان امام زمان«عج» داشتند. بنابراین به تعبیر بنده، اگر شاخصترین سرمایه تبلیغی ما از سیره هر امام مربوط به خودِ آن امام باشد، درباره امام عسکری«ع» این وضع کاملاً متفاوت است و سرمایه تبلیغی ما از ایشان، محافظت پیوسته و شبانهروزی از منجی آخرالزمانی شیعیان است که دلیل بعثت پیامبران الهی و امامت امامان در طول تاریخ بود و اگر توطئههای گوناگون معتز، مهتدی و معتمد (خلفای عباسی همعصر با امام حسن عسکری«ع») کارگر میافتاد، پس از امام عسکری«ع» دیگر زمین از حجت خدا خالی میماند، لذا با این استدلال، متوجه هستیم که امام تمام زندگی خود را وقف حراست از میراث جبهه حق یعنی وجود نازنین امام عصر«ارواحنا فداه» کرده بود. بد نیست بدانید که امروزه یکی از ملاکهای عالمان رجال درباره صحتسنجی احادیث عسکری این است که توصیه ایشان درباره امام زمان«عج» در متن حدیث ذکر شده یا خیر که اگر ذکر نشده باشد، حدیث جعلی است چون براساس منقولات مشهور، غیرممکن بوده که امام عسکری«ع» در دیداری باشد و درباره وصایت امام زمان«عج» پس از خود سخن نگفته باشد!
در جایی گفته بودید که احادیث عسکری از نظر تعداد کمتر از احادیث امامان دیگر است. چرا؟ به نظر شما، اساساً دلیل آشنایی کمتر مردم با سیرۀ امامانی همچون امام حسن عسکری«ع» چیست؟
واقعیت این است که زندگی هر انسانی نقاط پر فراز و نشیب بسیاری دارد و شجره طیبه امامت در طول 250 سال حضور خود در بین مردم، به تبع زندگی یک انسان 250 ساله لحظات پر افت و خیزی را تجربه کرده است. این انسان هدایتگر در سال 61 هجری شمشیر به دست میگیرد و در کربلا حماسههای جاودان خلق میکند و همین انسان در زمان دیگری در طوس، پیچیدهترین نیرنگهای سیاستمداران حکومتی را ناکام میگذارد لذا به تبع تفاوت زمانها، باید درک کنیم که سیره مبارزاتی اهل بیت«علیهمالسلام» نیز باهم متفاوت بوده و اگر چه چهارده معصوم همه انوار الهی هستند اما به دلیل ظرف ادراکی ما در این دوران، نور امامانی همچون امیرمؤمنان یا حضرت اباعبدالله یا امام هشتم«ع» بیشتر به چشم آمده است. اگر ما مظلومیت غمانگیز این امام را شاهد هستیم، به دلیل این است که مکر و نیرنگ جبهه استکبار و استبداد در دوران امامت امام عسکری«ع» در حالت اتمّ قدرت و شدت عمل در طول تاریخ بود و تنها ماندن ایشان در برابر این هجمهها با وجود امانتداری از امانت عظیمی همچون امام زمان«عج» باعث شده تا روایات و احادیثی که از ایشان به دست ما رسیده، در مقایسه با امامان پیشین از نظر تعداد بسیار محدودتر باشد؛ ضمن اینکه به دلیل سانسور و خفقان شدید عباسیان، هنوز بسیاری از این احادیث از نظر رجالیون جای بحث و واقعیتسنجی دارد.
اگرچه شرایط سیاسی و حکومتی در زمان امام حسن عسکری «ع» برایمان روشن است اما درباره وضعیت جامعه اسلامی و عموم مردم کمتر صحبت شده است. در اینباره برایمان توضیح دهید که شیعیان چه جایگاهی در بین مسلمانان داشتند؟
اتفاقاً این موضوع یکی از مسائلی است که با وجود منابع پژوهشی و تاریخی فراوان درباره آن، مورد غفلت منبریهای ما قرار گرفته است. بنده اینجا به بعضی از این سرفصلها اشاره میکنم که شاید برای شما و خوانندگان این گفتوگو جذاب باشد. ابتدائاً بگویم که اگر چه در منبرها از خفقان و اختناق خلفای عباسی در زمان امامت امام عسکری«ع» بسیار گفته شده اما در مقابل بد نیست بدانید که پس از ایام امامت امام جواد و امام هادی«علیهماالسلام» که شیعه در فشار و محدودیتهای بسیار بود، از زمان امامت امام عسکری«ع» بتدریج شاهد گسترش قدرت و جمعیت جامعه شیعیان در نقاط مختلف بلاد اسلامی هستیم به گونهای که در آفریقا، برای اولین بار شیعیان دست به تبلیغ و نشر معارف تشیع زدند و در ایران هم به دلیل مجاهدتهای علما و شخصیتهای بزرگواری همچون شیخ بهایی، شیعیان وارد بخشهای مختلف حکومتی شدند و «پایتختی جهان تشیع» هم برای نخستین بار در این ایام به ایران اطلاق شد. با اطلاع از این توفیقات، در گام دوم باید تبیین شود که این ثبات و توسعه با چه ابزاری محقق شد. امام عسکری«ع» احیاکننده نظام اجتماعی مدون در درون جامعه شیعه بود؛ نظامی که در آن شیعه به دلایلی به معصوم دسترسی ندارد اما منصوبان معصوم و نمایندگان ایشان مسئولیت رفع مشکلات جامعه شیعیان را برعهده دارند. شاخصترین رفتار سیاسی در سیره امام عسکری«ع»، عادت دادن محبان اهل بیت«علیهمالسلام» به دوری از امام معصوم و جا انداختن لزوم پیروی از یک صدای واحد و عالِم در عرصه رهبری نظام اجتماعی بود. از این موضوع در فقه سیاسی به عنوان «نظریه وکالت» یاد میشود که ولایت فقیه از این بحث ریشه میگیرد.
پس به همین دلیل در عصر غیبت صغرا شاهد اطاعتپذیری بالای شیعیان از نواب اربعه امام زمان «عج» هستیم. درست است؟
دقیقاً! در واقع امام عسکری«ع» با احیای نظام وکالت در بین شیعیان و تعیین فرستادهای در هر جمعیت شیعه که در بلاد اسلامی زندگی میکردند، شیعیان را به این موضوع عادت داد که در غیاب یک معصوم دچار فروپاشی و تفرقه نشوند و اطاعت از نایب امام خود را به عنوان راهی برای حفظ ثبات و امنیت خود به رسمیت بشناسند و به همین دلیل، مشاهده میکنیم که مردم در برابر نیابت نواب خاص امام عصر «ارواحنا فداه» طغیانگری نکردند. البته این را بگوییم که این نظام از زمان امام صادق«ع» ایجاد شده بود و در دوران امامت امام رضا«ع» به اوج خود رسید اما پس از شهادت ایشان، به دلایلی دچار تزلزل و فروپاشی شد. در انتها اجازه بدهید یک کتاب در این باره به شما معرفی کنم که با زبان روان و مستدل به همین بحث میپردازد. در فصل سوم کتاب «فقه سیاسی امام خمینی» (انتشارات عروج) تحلیل میشود که نظریه ولایت فقیه با وجود سبقهای که در تعریف و تبیین دارد، در زمان امام عسکری«ع» به بلوغ عملی رسید و شیعیان نه به صورت خاص و محدود بلکه به صورت عام و همگانی به چشم دیدند که اگر معصوم در دسترس نیست، از یک فقیه عالم و مدبر تبعیت کنند تا از آسیب بدخواهان و معاندان مصون بمانند.
از خداوند متعال مسئلت داریم که رهبر معظم انقلاب را در پناه خود حفظ کند و تا کیان و اقتدار جامعه ما محفوظ بماند و پرچم بعثت انبیا و امامت اهل بیت «علیهمالسلام» با ید باکفایت ایشان به امام زمان«عج» تحویل شود.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.